مقدمه
راهبردشناسی علمی در حوزه دانش مدیریت ایجاد شده، رشد یافته و دانشی جدید محسوب میشود، اما در سایر علوم از جمله مخاطرهشناسی نیز جایگاه ویژهای دارد. برایناساس، راهبرد یا استراتژی مخاطرهشناسی، مبانی چراییشناختی مخاطرات و جنبههای عملیاتی آنها را با زمینه مدیریت در محیط طبیعی بیان مینماید (اینکپن، 2005؛ کیت و همکاران، 2006؛ به نقل از مقیمی، 1401).
برطبق تعریف فرهنگ آکسفورد، «راهبرد، برنامه عملیاتی طراحیشده جهت دستیابی به یک هدف بلندمدت یا کلی است». بهدلیل اهمیت استراتژی مخاطرهشناسی در تدوین قوانین و دستورالعملهای ملی و منطقهای، دانشمندان معاصر علوم شناختی مرتبط با مخاطرات، ازطریق توسعه و تبیین ماهیت انسانی و طبیعی مخاطرات، پیچیدگیهای تحقیق علمی در زمینه مخاطرات را بهوسیله بررسی مستقیم وقایع مخاطرهآمیز و عمل علمی روشن مینمایند. استراتژی مخاطرهشناسی بهجای قانون مقابله، قانون پیشگیری و قوانین مدیریتی را در نظر میگیرد و به تسهیل فراهم نمودن زیرساختهای لازم جهت کاهش مخاطرات اولویت میدهد. داشتن راهبرد برای مخاطرهشناسی موجب شفافیت در اقدامات و الزامات میگردد. همچنین باعث میشود انجام سرمایهگذاری جدید در مسیر توسعه، با نگاه مخاطرهشناسی به رسمیت شناخته شده و اطمینان حاصل شود که مخاطرهآفرین و بیهوده نیست. داشتن راهبرد، پشتیبان بهرهگیری از فناوریهای نوین در زمینه کاهش مخاطرات میباشد. به بیان دیگر، هدف اصلی استراتژی مخاطرهشناسی تعیین یک چشمانداز برای حکمرانی، دولتها و مردم به سوی جامعه و محیطی بدون مخاطره یا کم مخاطره است (مقیمی، 1401).
روشهای مرسوم در حوزه مدیریت بحران که شامل یک سازمان متمرکز و چندین سازمان عضو و همکار با بعضی وظایف و اختیارات بهصورت سلسلهمراتبی در سطح ملی و استانی است، دیگر پاسخگوی نیازهای کشور نخواهد بود و لازم است موضوع کاهش مخاطرات و مدیریت بحران به شکل راهبردی و زیربنایی و با مشارکت و مسئولیت کلیه بخشها و سازمانهای مربوطه در کشور و برمبنای ارزیابی و شناخت کافی ریشهها و اثرات منفی تمام مخاطرات و حوادث و همچنین باتوجهبه عوامل اجتماعی ازجمله مشارکت تأثیرگذار و معنادار مردم بهعنوان اولویت ملی مورد نظر قرار بگیرد (محقق، 1396).
باتوجهبه محدودیتهای رویکرد کالبدی در زمینه مدیریت بحران و هزینههای بسیار سنگین آن، بهکارگیری رویکردهایی که بهوسیله توانمندسازی جوامع محلی موجب کاهش آسیبپذیری جامعه و تسهیل چرخه مدیریت بحران در شهر میشوند ضرورت مییابد (مطهری و رفیعیان، 1395).
علیرغم اینکه بلایای طبیعی در سراسر جهان تجربه میشوند، منطقه آسیا بیشترین تأثیر را از مخاطرات دریافت میکند؛ بهطوریکه 40 درصد از کل حوادث بلایای طبیعی، 49 درصد از کل مرگومیرها و 66 درصد از کل افراد آسیبدیده ناشی از بلایا مربوط به این منطقه است (مرکز تحقیقات اپیدمیولوژی بلایای طبیعی، 2021). ازطرفدیگر قرارگیری ایران در بین ده کشور اول دنیا ازلحاظ حادثهخیزی (گوها-ساپیر، 2004)، ضرورت تقویت رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران را نشان میدهد.
در ایران اکثر راهبردها در زمینه مدیریت مخاطرات و کاهش خسارتهای آن، در قالب یک مدل برنامهریزی سنتی و کم کارآمد عمل میکنند که فرایند آن به این صورت است: گزارش وقوع مخاطره، برآورد میزان خسارت، جبران خسارت بهوسیله کمکهای مالی، به انتظار نشستن تا یک رویداد دیگر. این رویکرد، مخاطرات را پدیدهای ایستا میپندارد و کاهش خسارتهای آن بهوسیله کمکهای مالی را یک روند صعودی، خطی و مثبت تلقی مینماید؛ اما هنوز درک کافی ایجاد نشده است مبنی بر اینکه وقایع مخاطرهآمیز محیطی موضوعات خطی نیستند و نمیتوان فقط از طریق جبران مالی خسارتها و ارائه گزارش، خطر وقوع را کاهش داد. این موارد بیانگر وجود مشکلات اساسی و گسترده در زمینه مخاطرات و توسعه است. برای جبران این ضعفها و کاستیها، تغییر رویکرد به سوی سیاست «کاهش خطر پایدار» ضرورری است. این مفهوم مدیریت خردمندانه منابع طبیعی موجود را با تابآوری اجتماعی و اقتصادی محلی پیوند میدهد (مقیمی، 1403).
موقعیت شهر اردبیل در ظرف جغرافیایی منطقه مربوطه و شرایط ویژه آن ازجمله وجود گسلهای متعدد در منطقه، سابقه رخداد زمینلرزه، استقرار در یک دشت هموار و ویژگیهای اقلیمی آن، احتمال وقوع مخاطرات طبیعی گوناگون ازجمله سیل، زلزله، طوفان و برف و یخبندان را افزایش داده است. همچنین بهدلیل ویژگیهایی مانند مرکزیت استان و اهمیت سیاسی و اقتصادی، این شهر در گروه مراکز حساس قرار گرفته است. ازسویدیگر، تحولات شهر اردبیل نیز در طی سالهای اخیر که در نتیجه افزایش میزان جمعیت این شهر روی داده، به ایجاد و تشدید مشکلاتی همچون معضلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، توزیع ناعادلانه کاربریها و امکانات، حاشیهنشینی، کمبود فضای عمومی، آسیبهای اجتماعی، معضل ترافیک، زیرساختهای ضعیف و غیره منجر شده است. بنابراین باتوجهبه نارساییهای سیستم مدیریت بحران موجود که ساختار سازماندهی آن بهصورت سلسلهمراتبی از بالا به پایین بوده و بهدلیل فقدان وجود عناصر مشارکتی در آن، به شکست در امر پیشگیری و آمادگی و همچنین پاسخگویی نامتناسب با نیازهای اساسی جامعه منجر میشود و نیز اهمیت رویکرد اجتماعمحور ضرورت دارد. باتوجهبه وضع موجود و آینده شهر اردبیل، به تدوین و ارائه راهبردهایی پرداخته شود که به تقویت این رویکرد در سیستم مدیریت بحران شهر بینجامد تا از این طریق امکان موفقیت برنامهها و طرحهای مدیریت بحران در دستیابی به اهداف از پیش تعیینشده را فراهم نمود. در این راستا، هدف پژوهش حاضر تدوین راهبردهای تقویت رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران شهر اردبیل است. بنابراین برای دستیابی به هدف مذکور سؤالات زیر مطرح میگردد:
1. مؤلفههای رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران کداماند؟
2. راهبردهای تقویت رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران شهر اردبیل کداماند؟
پیشینه نظری
رویکرد پشتیبانی بهعنوان یکی از رویکردهای فرعی رویکرد مدرن، مبتنی بر کمکهای اولیه و امداد و نجات است که به موازات تأسیس سازمانهای بینالمللی مانند فدراسیون بینالمللی جمعیتهای صلیب سرخ و هلال احمر شکل گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم و غلبه گفتمانهای علمی فنی و مکاتب رشد و توسعه و رفتارگرایی بهمنظور گریز از آثار مخرب بلایا و پیشگیری از بروز چنین مخاطراتی، راهکارهای علمی و مهندسی بهعنوان رویکرد فرعی دیگر تحت عنوان رویکرد پیشگیرانه در مدیریت بحران در اولویت قرار گرفت.
این رویکرد تا دهه 80 میلادی ادامه داشت. از اوایل دهه 80 و با تشدید مسائل و مشکلات در بیشتر کشورها و جوامع درحالتوسعه و توسعهنیافته ناشی از شکست طرحهای توسعهای نامتوازن و غیرمنطبق با ساختارهای محلی، مانند مهاجرت روستاییان به شهرها، افزایش حاشیهنشینی در شهرها، افزایش تراکم جمعیت، ساختوساز غیرقانونی و غیره، بر خسارتهای ناشی از بحرانها افزوده شد. حوادث و بلایای دهه 80 میلادی نشاندهنده آن بود که رویکرد پیشگیرانه نیز جهت مقابله با بلایا کافی نبوده و اساساً به عوامل و متغیرهای انسانی جوامع توجه کافی نشده است. در نتیجه رویکرد جامعهمحور در مدیریت بحران شکل گرفت که تأکید اصلی آن بر کاهش خطرپذیری جوامع انسانی است (محقق، 1391).
درحالحاضر بهدلیل ناکارآمدی رویکرد مدرن درخصوص مدیریت بحران که تحت تأثیر تسلط دیدگاه بالا به پایین ایجاد شده است؛ رویکرد جامعهمحور اصل و رویکردی پذیرفتهشده در این حیطه میباشد (راتنایاک و همکاران، 2020).
برخی مطالعات نشاندهنده این است که در جوامع انسانی مکانیسمهای کاهش مخاطره معمولاً به شکل داوطلبانه و از طرف مردم انجام نمیگیرد و دلیل آن نیز این امر است که اکثر مردم تصور میکنند تنها فعالیتهای پیشگیرانه دولت موجب ایمنی آنها میشود (نوری و همکاران، 1396)
مدیریت بحران اجتماعمحور، یک رویکرد مدیریتی است که جهت کاهش خطر ناشی از رویدادهای مخاطرهآمیز، در جوامع در معرض خطر مورد استفاده قرار میگیرد. در این رویکرد، مردم به شکل فعالانه در مراحل شناسایی، ارزیابی و حل مسائل ناشی از وقوع بحرانها مشارکت میکنند تا علاوهبر شناسایی مخاطرات، میزان آسیبپذیری را کاهش داده و ظرفیتهای موجود را افزایش دهند. به این معنی که مردم در کلیه فعالیتهای عملی و اجرایی مربوط به فرایند مدیریت بحران شرکت مینمایند (ربیعی و پورحسینی، 1393). بهطورکلی، در رویکرد اجتماعمحور مدیریت بحران به مواردی ازجمله ظرفیتسازی و مشارکت اجتماعی تأکید میگردد که در آن اقدامات و فعالیتهای مبتنی بر جوامع محلی بهعنوان جایگزینی مناسب برای رویکرد سیاستها، طرحها و برنامههای استاندارد مطرح میشود (رفیعیان و همکاران،1390).
رویکردهای فرعی مدیریت بحران اجتماعمحور شامل دو رویکرد ساختاری و نهادی است. رویکرد ساختاری بر ساختارهای اجتماعی-اقتصادی تأکید ویژه دارد و براساس مدل برنامهریزی حمایتی عمل میکند. رویکرد نهادی برمبنای مفهوم تابآوری شکل گرفته و بر پایه مدل برنامهریزی همیارانه مطرح میگردد (نوجوان و همکاران، 1400). مدیریت بحران اجتماعمحور از طریق کاربست رویکردهای مشارکتی جهت افزایش ظرفیت جوامع بهعنوان اصل اساسی و مورد تأکید در رویکرد نهادی و تمرکز بر ریشهیابی علل اصلی آسیبپذیری، بهعنوان اصل مورد تأکید در رویکرد ساختاری، رسیدن به توسعه پایدار را هدف نهایی خود در نظر میگیرد (فیروزپور و همکاران، 1395).
براساس رویکرد ساختاری، مخاطرات محیطی صرفاً به فرایندهای طبیعی، فیزیکی و رفتاری بستگی ندارند. بلکه رشد فقر و تهیدستی و به تبع آن افزاش میزان آسیبپذیری اقتصادی موجب افزایش مخاطرات میگردد. براساس این شیوه تفکر در هر محیطی که ساختار آن ناپایدار باشد و وقایع مخاطرهآمیز بهصورت پیاپی یا ترکیبی در آن روی دهند، امکان اینکه جامعه ساکن آنجا، بتواند نسبت مخاطراتش را کاهش دهد بسیار ناچیز است و این امر هزینههای سنگینی را به آن جامعه تحمیل میکند. تفکر مبتنی بر ساختار معتقد است جوامع و افرادی که در معرض مخاطرات قرار دارند، درک و آگاهی کافی از مخاطرات محیط خود ندارند، زیرا ساختار آموزشی آنها تلاشی در این زمینه نداشته است. براساس این رویکرد، توسعه همراه با کاهش مخاطرات در شرایطی محقق میشود که به دانش محلی متکی باشیم، نه صرفاً به تکنولوژی وارداتی. این رویکرد درواقع در پی یک تحول اجتماعی عمیق و ریشهدار است. دیدگاه ساختارگرایی در عرصه کاهش مخاطرات، رابطه میان مخاطرات و مصیبتهای جوامع با محیط طبیعی، ساختار اجتماعی، توسعهنیافتگی، نظام حکومتی و دولت، وابستگی اقتصادی و درنهایت ساختار آموزشی و فرهنگی آن را مورد بحث قرار میدهد (مقیمی، 1393). این رویکرد در عرصه مدیریت بحران بر این مسئله تأکید دارد که قیدوبندهایی را که جوامع بهصورت نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، درمانی، محیطی و سازمانی برای خود ایجاد نمودهاند یا بر آنها تحمیل و اجرا شده است، مورد ارزیابی قرار داده و تأثیرات آنها را در کاهش مخاطرات و کاهش آسیبپذیری ارزیابی کنند (فریر و همکاران، 2003).
برمبنای رویکرد نهادی ذینفعان متعدد با منافع گوناگون جهت تدوین برنامه، بدون سرپرستی نهادهایی که در شکل سنتی روند برنامهریزی را هدایت مینمودند، با همدیگر همکاری مینمایند (مارگروم، 2002)، زیرا ایده مدل برنامهریزی همیارانه، تبادل نظر نامحدود براساس دموکراسی در جامعه است (ساگر، 2006). در عصر حاضر، در جوامع بحرانزده توجه زیادی به ظرفیتهای نهادی موجود برای بازگشت به شرایط اولیه و بازسازی با کمترین بهرهگیری از کمکهای بیرونی معطوف میگردد که این امر سبب تأکید بر ایجاد تغییرات اساسی در زمینه فرهنگ کاری کاهش خطر دارد که بر مفهوم تابآوری بیش از آسیبپذیری تأکید میکند (مایونگا، 2007). در شرایطی که در رویکردهای سنتی تابآوری، شرایط بازگشت به گذشته مورد تأکید میباشد، رویکردهای نوین، بر ظرفیت مناطق برای ایجاد مسیرهای جدید رشد و توسعه جوامع دلالت دارند (هدایتیفرد و رزنبلات، 1398).
نهادگرایی در سالهای اخیر بهعنوان یکی از موفقترین نظریهها در راستای توسعه محلی و منطقهای مطرح است و طی دو دهه اخیر چندین حوزه در علوم اجتماعی، رواج مجدد تفکرها و ایدههایی را تجربه نمودهاند که نهادها را در کانون توجه اندیشه و عمل خود قرار دادهاند. نهادگرایی یک ایده قدیمی است که پارادایمی شدن آن حداقل به اوایل قرن بیستم برمیگردد و در چهارچوب رویکرد پایین به بالا عمل میکند (تئیز، 2007).
درواقع شکست رویکردهای بالا به پایین موجب شد رشتهای از مباحث اجتماعی و فرهنگی ازجمله اعتماد، ارزشها و هنجارها، سرمایه اجتماعی و ظرفیتهای انسانی در عرصه برنامهریزی و مدیریت شهری، محلی و منطقهای مورد توجه قرار گیرند (هادسون، 2004). در عرصه سیاستگذاری رویکرد نهادی، بر اصلاح و بهبود رویهها و ترتیبات نهادی محلی تأکید میگردد. در این عرصه تأکید اصلی صرفاً بر بسیج و به تحرک واداشتن نهادهای سیاسی دولتی در سطح محلی نیست، بلکه بر نقش عوامل و نهادهای غیردولتی نیز تأکید میشود (آمین، 1998). بهطور خلاصه رویکردهای شناختهشده در زمینه مدیریت بحران و مقایسه آنها در جدول شماره 1 ارائه شده است.
پیشینه تجربی
رفیعیان و مطهری (1391) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدهاند که علاوهبر مؤلفه انسجام در بین گروه دوام، مؤلفههای مسئولیتپذیری و نیز نحوه مدیریت و سازماندهی این گروه با عوامل ادراکی و رفتاری مدیریت ریسک بلایا، ارتباط معنیدار دارند. پورموسوی و همکاران (1392) ضمن اقدامپژوهی تفسیری و تاریخی راهبرد فوق فعال به ابعاد گوناگون مدیریت بحران اجتماعمحور پرداختهاند و بر ضرورت اجرای سناریوهای منطبق با وضعیت، ویژگیها و ظرفیت محلات شهری با هدف آمادگی جهت مواجهه با بحرانها و کنترل اثرات آنها تأکید دارند.
موهبتی زهان و همکاران (1399) عوامل مؤثر بر مدیریت بحران با رویکرد ظرفیتسازی جوامع محلی را در چهار گروه «عوامل مربوط به مرحله پیشگیری و کاهش اثرات بحران»، «عوامل مربوط به مرحله آمادگی در برابر بحران»، «عوامل مربوط به مرحله مقابله با بحران» و «عوامل مربوط به مرحله بازسازی و بازتوانی بعد از بحران» دستهبندی نمودهاند.
صالحی نودز و همکاران (1400) در مقاله خود به این نتیجه رسیدهاند که افزایش روحیه همکاری و انگیزه مشارکت مردم یکی از بهترین راهها برای کاهش آسیبپذیری جوامع میباشد. احدنژاد روشتی و همکاران (1401) در مقاله خود به این نتیجه رسیدهاند که چهار مؤلفه از جمله مشارکت و شبکههای اجتماعی، سرمایه اجتماعی، دانش و مهارت و درک و آگاهی بیشترین تأثیر در ارتقای تابآوری جامعه در مقابل همهگیری کرونا دارد.
یئو و همکاران (2017) در مقاله خود بر اهمیت رویکرد فرهنگی در مدیریت بحران تأکید دارند و به این نتیجه دست یافتهاند که یادگیری مداوم، ارتباط و هماهنگی بین فرهنگهای متنوع میتواند موجب افزایش تابآوری جوامع گردد. هوستتلر و همکاران (2019) در مقاله خود به این نتیجه رسیدهاند که برای دستیابی به تغییر تحولآفرین پایدار و بلندمدت و کاهش ریسک لازم است رویکردهای مشارکتی بادقت طراحی شوند. برخی از عوامل کلیدی تأثیرگذار در این زمینه عبارتاند از: فناوری محلی سازگار، توانمندسازی جوامع محلی از طریق ایجاد اعتمادبهنفس و افزایش حس مسئولیتپذیری در آنها و ایجاد کمیته اضطراری محلی آموزشدیده.
سارابیا و همکاران (2020) در تحقیق خود به این نتیجه دست یافتهاند که اعمال مداخلات در سه عرصه مهم تأثیر مثبت و معناداری در کارآمدی مدیریت بحران مبتنی بر جامعه داشته است که عبارتاند از: دانش و آمادگی، مؤلفههای انسجام اجتماعی و مدیریت مصرف در حوزه سرمایههای طبیعی.
شارما و همکاران (2022) در مقاله خود به این نتیجه رسیدهاند که مشارکت جامعه برای اجرای برنامه کاهش خطر در سطح محلی بسیار ضروری است و فقط زمانی امکانپذیر میباشد که خود مردم مالک برنامه باشند و مشارکت مستمر در فعالیت و اقدامات کاهش خطر داشته باشند. مشارکت جامعه در برنامه کاهش خطر در مرحله قبل از بحران و همچنین در فرآیند مقابله و بازیابی پس از بحران بسیار مهم است.
دجینگ (2023) بر نقش آموزش، افزایش درک و آگاهی مردم از مخاطرات محیطی و بهبود سیستم اطلاعرسانی در تقویت مشارکت همگانی در مدیریت بحران تأکید دارد. همچنان که از بررسی منابع خارجی و داخلی دررابطهبا مدیریت بحران اجتماعمحور برمیآید؛ مطالعات و پژوهشهای متعددی در این زمینه صورت گرفته است، اما در خصوص ارائه راهبردهای منطبق بر شرایط و وضعیت جوامع محلی تحقیقات اندکی وجود دارد. جدول شماره 2، مؤلفههای رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران را نشان میدهد که براساس مطالعه پیشینه نظری و عملی موضوع پژوهش شناسایی شده است.
موقعیت منطقه موردمطالعه
محدوده موردمطالعه در این پژوهش، شهر اردبیل میباشد. این شهر بهعنوان مرکز استان اردبیل در ظرف فضایی دشت اردبیل قرار دارد که از نظر مختصات جغرافیایی حدوداً در حد فاصل 47 درجه و 48 دقیقه تا 48 درجه و 39 دقیقه طول شرقی و 37 درجه و 56 دقیقه تا 38 درجه و 33 دقیقه عرض شمالی واقع شده و متوسط ارتفاع آن از سطح دریا 1345 متر است. براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1395، جمعیت این شهر، بالغ بر 529374 نفر بوده است. موقعیت محدوده شهر اردبیل و مناطق پنجگانه شهرداری در تصویر شماره 1، نشان داده شده است.
روش
پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت، پیمایشی و تحلیلی است. روش جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای و میدانی میباشد. از روش کتابخانهای برای جمعآوری اطلاعات مربوط به چهارچوب نظری و شناسایی مؤلفههای پژوهش (شامل 13 مؤلفه) و همچنین مطالعه اسناد و گزارشات مربوط به اقدامات و برنامههای مرتبط با مدیریت بحران اجتماعمحور در سازمانهای متولی بحران در شهر اردبیل از جمله استانداری، شهرداری، اداره کل مدیریت بحران، جمعیت هلال احمر، دانشگاه علوم پزشکی، اداره کل آموزشوپرورش، شرکت توزیع نیروی برق، شرکت آب و فاضلاب، شرکت گاز، اداره بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی، اداره کل تأمین اجتماعی، پایگاههای بسیج و سازمانهای مردمنهاد استفاده شده است. از روش میدانی برای جمعآوری دادهها از طریق تکمیل پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش 35 نفر است که شامل کارشناسان حوزه مدیریت بحران و اساتید و پژوهشگرانی که در زمینه موضوع تحقیق فعالیت دارند، میباشد که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند. دلایل انتخاب آنان به این ترتیب بوده است که علاوهبر مرتبط بودن با ماهیت موضوع پژوهش حاضر، تجربیات عملی و اجرایی لازم را داشتند (جدول شماره 3).
برای تجزیهوتحلیل دادهها با هدف ارائه راهبردها جهت تقویت رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران شهر اردبیل از روش سوات استفاده شده است. برای این منظور ابتدا از طریق بررسی اسناد و بهکارگیری تکنیک پیمایش محیطی، پیشنویس اولیه عوامل داخلی (نقاط قوت و نقاط ضعف) و عوامل خارجی (فرصتها و تهدیدات) تهیه و سپس با استفاده از نظرات کارشناسان غربالگری شدهاند. به این ترتیب که عوامل داخلی و خارجی بهصورت سؤالات پرسشنامه در قالب طیف لیکرت 5 درجه تهیه و عدد 3 بهعنوان حد آستانه برای انتخاب متغیرهای نهایی در نظر گرفته شد. روایی سؤالات پرسشنامه توسط اساتید دانشگاه و کارشناسان مورد تأیید قرار گرفته و پایایی آنها با استفاده ازضریب آلفای کرونباخ به دست آمده است (جدول شماره 4).
پس از تکمیل پرسشنامهها توسط کارشناسان، متغیرهایی که دارای میانگین بالاتر از 3 بوده، بهعنوان متغیرهای پژوهش انتخاب شدند؛ بهطوری که 43 متغیر برای نقاط قوت، 38 متغیر برای نقاط ضعف، 40 متغیر برای فرصتها و 38 متغیر برای تهدیدات شناسایی گردید. در ادامه به ارزیابی این عوامل بهوسیله وزندهی و رتبهبندی آنها پرداخته شده است. در گام بعد برای هریک از مؤلفههای پژوهش، با بهرهگیری از نظر کارشناسان و باتوجهبه موقعیتهای چهارگانه روش سوات، چهار راهبرد مجزا ارائه شده است. درنهایت برای انتخاب راهبرد برتر از بین راهبردهای ارائهشده برای هر مؤلفه، از روش ماتریس برنامهریزی استراتژیک کمی (QSPM) بهره گرفته شده است.
یافتهها
بررسی و تحلیل عوامل داخلی و خارجی سیستم مدیریت بحران اجتماعمحور شهر اردبیل
برای ارائه راهبردها ابتدا عوامل داخلی و خارجی مورد شناسایی قرار گرفته، سپس به ارزیابی این عوامل پرداخته شده است. به این صورت که نخست به هریک از عوامل وزنی بین (0) تا (1) اختصاص داده شده است، بهطوریکه نهایتاً مجموع اوزان برابر با 1 باشد. در ادامه به هریک از عوامل باتوجهبه اهمیت آنها عددی بین (1) تا (4) اختصاص داده شده است (ضعف اساسی= 1، ضعف= 2، قوت= 3 و قوت اساسی= 4). درنهایت حاصلضرب وزن هر عامل در امتیاز وضع موجود که بیانگر امتیاز موزون هر عامل است به دست آمده است. مجموع امتیاز موزون عوامل بیانگر وضعیت سیستم مورد نظر است، بهطوریکه مجموع امتیاز موزون بین 1 تا 1/99 نشاندهنده ضعف داخلی سیستم، 2 تا 2/99 نشاندهنده وضعیت متوسط سیستم و 3 تا 4 نشاندهنده وضعیت مطلوب سیستم است (جداول شماره 5، 6). براساس نتایج بهدستآمده، مجموع امتیاز موزون در ماتریس ارزیابی عوامل داخلی برابر با 2/38، و مجموع امتیاز موزون در ماتریس ارزیابی عوامل خارجی برابر 2/36 است.
ماتریس عوامل داخلی و خارجی تحلیل سوات
در این مرحله براساس مجموع امتیاز موزون ماتریس عوامل داخلی و ماتریس عوامل خارجی وضعیت سیستم مدیریت بحران اجتماعمحور شهر اردبیل، از بین موقعیتهای چهارگانه ماتریس سوات مشخص شده است. در ادامه مجموع امتیازهای بهدستآمده در محور X و Y ماتریس سوات ترسیم شده است تا موقعیت سیستم مدیریت بحران اجتماعمحور باتوجهبه تمامی عوامل نشان داده شود. باتوجهبه نتایج بهدستآمده از نمره ماتریس ارزیابی عوامل داخلی، نقاط ضعف در سیستم موردنظر بیشتر از نقاط قوت آن است. همچنین باتوجهبه نتایج بهدستآمده از نمره ماتریس ارزیابی عوامل خارجی، تهدیدات سیستم موردنظر بیشتر از فرصتهای آن است. بنابراین وضعیت سیستم مدیریت بحران اجتماعمحور شهر اردبیل در موقعیت تدافعی قرار دارد (تصویر شماره 2). بنابراین بهمنظور تقویت این رویکرد لازم است در راستای کاهش نقاط ضعف و پرهیز از تهدیدات برنامهریزی و اقدام کرد.
ارائه راهبرد جهت تقویت رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران شهر اردبیل
در این مرحله برای هریک از مؤلفههای پژوهش، با بهرهگیری از نظر کارشناسان و باتوجهبه موقعیتهای چهارگانه روش سوات چهار راهبرد مجزا ارائه شده است. جدول شماره 7، راهبرهای ارائهشده برای هر مؤلفه را نشان میدهد.
شناسایی راهبرد برتر به روش ماتریس برنامهریزی استراتژیک کمی
در این بخش از پژوهش برای انتخاب راهبرد برتر از بین راهبردهای ارائهشده برای هر مؤلفه، از روش ماتریس برنامهریزی استراتژیک کمی استفاده شده است. بدین منظور با بهرهگیری از نظرات کارشناسان، نخست برای هریک از عوامل داخلی و خارجی مؤلفهها، وزنی بین (0) تا (1) اختصاص داده شده است، بهطوریکه نهایتاً مجموع اوزان برابر با 1 باشد. در ادامه به هریک از عوامل باتوجهبه جذابیت آنها عددی بین (1) تا (4) اختصاص داده شده است. حاصلضرب امتیاز موزون هر عامل در امتیاز جذابیت آن (AS) نشانگر امتیاز کل جذابیت (TAS) هر عامل خواهد بود. درنهایت راهبردی که بیشترین نمره مجموع امتیاز نهایی را به دست آورده است، بهعنوان راهبرد برتر انتخاب شده است (جدول شماره 8).

.jpg)


براساس نتایج بهدستآمده، راهبرد برتر برای مؤلفه برنامهریزی برای اقشار آسیبپذیر، راهبرد اول با مقدار (3/255)، برای مؤلفه برنامه مختص هر مخاطره، راهبرد اول با مقدار (2/810)، برای مؤلفه اقدامات مربوط به امور ایمنی، راهبرد دوم با مقدار (2/192)، برای مؤلفه درک و آگاهی از مخاطرات محیطی، راهبرد چهارم با مقدار (2/718)، برای مؤلفه بهکارگیری روشهای نوین مدیریت بحران، راهبرد سوم با مقدار (2/341)، برای مؤلفه آموزش، داشتن مطالعات بروز و افزایش دانش، راهبرد سوم با مقدار (2/855)، برای مؤلفه حضور افراد مطلع محلی در مدیریت بحران، راهبرد چهارم با مقدار (2/500)، برای مؤلفه اعتقاد به مشارکت و کار گروهی، راهبرد چهارم با مقدار (2/551)، برای مؤلفه مسئولیتپذیری اجتماعی، راهبرد سوم با مقدار (3/028)، برای مؤلفه مشارکت در برنامه اجتماعات محلی، راهبرد چهارم با مقدار (2/197)، برای مؤلفه اعتماد اجتماعی، راهبرد چهارم با مقدار (2/487)، برای مؤلفه انگیزه مشارکت مردم، راهبرد چهارم با مقدار (2/859) و برای مؤلفه مشارکت مالی با نهادهای محلی، راهبرد دوم با مقدار (2/491) میباشد.
نتیجهگیری
علیرغم پتانسیل بالای شهر اردبیل در زمینه بروز مخاطرات مختلف و با وجود تکرار بحرانهای متعدد، متأسفانه مسئولان شهری نتوانستهاند به کمبود اصلی سیستم مدیریت بحران شهری، یعنی ضعف و یا نبود مشارکت مردمی پی ببرند. ضعف مشارکت مردمی که بهعنوان اصول مهم مدیریت پایدار میباشد، باعث شده است با وجود صرف هزینههای زیاد در سیستم مدیریت بحران شهر اردبیل، اما کماکان با بروز مخاطرات محیطی، سیستم شهری دچار اختلال و سردرگمی گردد.
در این مطالعه باتوجهبه اهمیت برنامهریزی راهبردی و توانایی آن در کمک به سازمانها و جوامع جهت نشان دادن واکنش مؤثر به شرایط و اوضاع در حال تغییری که پیرامون آنها را احاطه کرده است؛ از روش سوات برای ارائه راهبرد در جهت تقویت رویکرد اجتماعمحور در سیستم مدیریت بحران شهر اردبیل، استفاده شد. بدین منظور ابتدا باتوجهبه وضع موجود، عوامل داخلی و خارجی شناسایی گردید و سپس به ارزیابی این عوامل پرداخته شد. نتایج بهدستآمده وضعیت متوسط سیستم مدیریت بحران اجتماعمحور در شهر اردبیل را نشان میدهد. لذا میتوان چنین نتیجهگیری کرد که در همین راستا، براساس نتایج بهدستآمده از روش ماتریس برنامهریزی استراتژیک کمی و باتوجهبه شرایط و ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی شهر اردبیل ازجمله افزایش میزان جمعیت طی سالهای اخیر و به تبع آن افزایش مشکلات اقتصادی، ناهنجاریهای اجتماعی، فاصله طبقاتی و کاهش اعتماد و انسجام اجتماعی و همچین ضعف زیرساختها و توزیع ناعادلانه امکانات، در نهایت 13 راهبرد به دست آمد که به شرح زیر میباشند:
- وضع قوانین صریح در جهت ارائه خدمات ویژه تأمین اجتماعی و بیمه گروههای آسیبپذیر در مواقع بحران؛
- استفاده از تسهیلات بانکی برای نوسازی و مقاومسازی بافتهای فرسوده طبق قوانین و مقررات مقاومسازی بناها؛
- تقویت سیستمهای امنیت شبکه برای اجرای پروژههای تابآوری و مقاومسازی زیرساختهای شهری؛
- شناسایی مخاطرات و تهدیدات جدید در راستای دستیابی به اطلاعات بروز در حوزه مدیریت بحران شهر؛
-بهرهگیری از افراد متخصص در امور مدیریت بحران شهر و تجهیز نمودن مسئولان به دانش و فناوری نوین؛
- ایجاد ساختار مناسب مبتنی بر مدیریت دانش در قبال مدیریت بحران در تمامی سازمانهای متولی بحران با بهرهگیری از اصول سند راهبرد ملی مدیریت بحران و ملاحظات آن؛
- از بین بردن موانع تشکیل یا فعالیت سازمانهای مردم نهاد متولی مدیریت بحران در شهر؛
- افزایش اقدامات در حوزه فرهنگی و جلب مشارکت مردم در شهر در راستای افزایش فرهنگ یاریگری، همیاری، همکاری و تعامل؛
- افزایش توجه به رویکرد محلهمحور با هدف جلب مشارکت شهروندان و احیای نگاه سنتی به محلات در کنار پذیرش تحولات مدرن در راستای ایجاد حس تعلق مکانی و افزایش مسئولیتپذیری اجتماعی؛
- افزایش بهرهگیری از نقش مدارس و سایر نهادهای آموزشی در فهم و اشاعه مقوله مشارکت در راستای ارتقای آگاهی عمومی در زمینه اهمیت شرکت در اجتماعات محلی و تأثیر آن بر افزایش تابآوری؛
- افزایش آگاهی ساکنان نسبت به برنامهها، تصمیمات و آینده محله خود در راستای ایجاد اعتماد بین نهادهای متولی و مردم و کاهش مشارکتگریزی؛
- ایجاد و تقویت هویت جمعی و زیرساختهای حیات دموکراتیک در جامعه برای کاستن از موضع منفعلانه شهروندان درارتباطبا مسئولان؛
- اجرای طرحهای مختلف با هدف بهرهگیری از مشارکت مردم و واگذاری امور به خود اهالی.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
موضوعات اخلاقی در این مقاله رعایت شده است. ازجمله همه شرکتکنندهها قبل از شرکت در مطالعه، رضایت آگاهانه خود را برای شرکت در آن اعلام کردهاند.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از رساله دکترای هما واعظی در گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری و روستایی دانشگاه محقق اردبیلی است و تحت حمایت مالی شهرداری اردبیل میباشد.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، روششناسی، تحلیل و نظارت: هما واعظی، عطا غفاری گیلانده و علیرضا محمدی؛ اعتبارسنجی، تحقیق و بررسی، نگارش پیشنویس: هما واعظی و عطا غفاری گیلانده؛ منابع و ویراستاری و نهاییسازی نوشته: هما واعظی؛ مدیریت پروژه: عطا غفاری گیلانده.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از کسانی که در این مطالعه شرکت کردهاند سپاسگزاری میکنند.
Refrences
Abdollahi, M. (2011). [Disaster Management in Urban Areas (Persian)]. Tehran: Publications of the National Municipalities and Rural Development Organization. [Link]
Ahadnejad Reveshty, M., Tahmasebi Moghadam, H. & Heydari, M. T. (2023). [Analysis of Effective Factors in Increasing the Resilience of Urban Communities against the Corona Epidemic with a Community-Based Disaster Risk Management Approach (the Case of Zanjan) (Persian)]. Environmental Based Territorial Planning, 15 (59), 159-186. [Link]
Amin, A. (1998). An institutional perspective on regional economic development. New Jersey: Wiley-Blackwell publishes. [Link]
Azizpour, M., Zangiabadi, A., & Esmaeilian, Z. (2011). [Prioritizing the effective factors in urban crisis management against the natural disasters (Studying sample: The organizations related to Isfahan’s crisis) (Persian)]. Geography and Environmental Planning, 22 (3), 107-124. [Link]
Blaikie, P., Cannon, T., & Wisner, B. (2014). At risk: Natural hazard, people’s vulnerability and disasters. London: Routledge.[DOI:10.4324/9780203714775]
CRED. CRED Publication: 2021 Disasters in Numbers. New York: United Nations; 2022. [Link]
Dadpour, S. (2012). [Solutions for increasing social capital on a micro scale in accordance with the goals of urban design (Persian)]. Taq, (62 and 63), 32-35. [Link]
Dejing, Z. (2023). Research on the dilemma and improvement of public participation in public crisis management. International Journal of Frontiers in Sociology, 5(15), 140-145. [DOI:10.25236/IJFS.2023.051524]
Firoozpour, A., Daraei, M., & Sadabadi, A.A. (2016). [Modeling of the Relation between Capability Approach and Community Based Approach Disaster Management (Persian)]. Journal of Urban Management Studies, 8 (25), 1-9. [Link]
Ferrier, N., & Haque, C. E. (2003). Hazards risk assessmaent methodology for emergency managers: A standardized frame work for application. Naturall Hazards, 28 (2), 271-290. [DOI:10.1023/A:1022986226340]
Guha-Sapir, D., Hargit, D & Hoyois, P. (2004). Thirty Years of Natural Disaster 1974- 2003: The Numbers. Louvain-la-Neuve: Presses universitaires de Louvain. [Link]
Harris, R.B. Harris, K. J. & Harvey, P. (2007). A test of competing models of the relationships among perceptions of organizational politics, perceived organizational support, and individual outcomes. The Journal of Social Psychology, 147 (6), 631-656. [DOI:10.3200/SOCP.147.6.631-656] [PMID]
Hedayatifard, M., & Rozenblat, C. (2021). [The Relationship between Economic Tightness and Regional Resilience (Case Study: Counties in Kerman Province) (Persian)]. Urban and Regional Development Planning, 4(8), 111- 144. [DOI:10.22054/urdp.2021.49891.1184]
Hostettler, S., Jeohr, A., Montes, C. & D’Acunzi, A. (2019). Community-based landslide risk reduction: a review of a Red Cross soil bioengineering for resilience program in Honduras. Landslides, 16, 1779–1791. [DOI:10.1007/s10346-019-01161-3]
Hudson, R. (2004). Addressing the regional problem: Changing perspectives in geography and on regions. Paper Presented to the Conference of Irish Geographers, 7-9 May, 2004; Maynooth. [Link]
Inkpen, R. (2005). Science, Philosophy and Physical Geography. London: Rutledge. [DOI:10.4324/9780203498484]
Keith, D. W., Ha-Duong, M., & Stolaroff, J. K. (2006). “Climate strategy with CO2 capture from the air. Climatic Change, 74, 17-45. [DOI:10.1007/s10584-005-9026-x]
Khammar, Gh. & Rakhshani, A. (2016). [The Role of Risk Management Strategies to Mitigate the Damages Caused by Earthquake (Case study: Khorramabad city) (Persian)]. Geography and Development (GD), 13(41), 147-16. [DOI:10.22111/gdij.2015.2233]
Lassa, J. A., Boli, Y., Nakmofa, Y., Fanggidae, S., Ofong, A., & Leonis, H. (2018). Twenty years of community-based disaster risk reduction experience from a dryland village in Indonesia. Jamba (Potchefstroom, South Africa), 10(1), 502. [DOI:10.4102/jamba.v10i1.502] [PMID]
Mahdieh, O. (2020). [Investigating the Effect of Public Participation on Crisis Management Performance (Persian)]. Disaster Prevention and Management Knowledge, 10(2), 126-141. [Link]
Margerum, R. D. (2002). Collaborative Planning: Building Consensus ana Building a Distinct Model for Practice. Planning Education and Research, 21(3), 237-253. [DOI:10.1177/0739456X0202100302]
Mayunga, J. S. (2007). Understanding and applying the concept of community disaster resilience: A capital-based approach. A draft working paper prepared for the Summer Academy for Social Vulnerability and Resilience Building, Munich, Germany, 22 – 28 July 2007. [Link]
Moghimi, E. (2014). [Hazard Science (for living with better quality and The more stable environment) (Persian)]. Tehran: University of Tehran Press.
Moghimi, E. (2022). [Hazards science strategy Does Hazards science have a strategy? (Persian)]. The Journal of Environmental Hazards Management (JEHM), 9 (1), 45-54. [DOI:10.22059/jhsci.2022.345598.730]
Moghimi, E. (2024). [A new approach to environmental hazards and sustainable development for Iran (Persian)]. Environmental Hazards Management (JEHM), 11 (1), 73-84. [Link]
Mohageg, M. (2012). [New approaches in crisis management and disaster risk reduction (Persian)]. Journal of Rescue and Relief, 4 (3), 107-110. [Link]
Mohaghegh, M. (2017). [Fundamentals of Legislation and Strategic Planning in Crisis Management (Persian)]. Tehran: Establishment of Islamic Parliament Research Center (IPRC). [Link]
Mohebati Zohan, H., Yaghoubi, N., Mohammad, M., & Mahmoudzadeh Washan, M. (2020). [Designing a Phased Model of Crisis Management with the Empowerment Approach of Local Communities Using Meta-synthesis Approach (Persian)]. Public Administration, 12 (2), 175-203. [DOI:10.22059/jipa.2020.305523.2771]
Monavarian, A., Nargesian, A., Fatahi, M. & Vaseg, B. (2010). [Investigation of the Relation between Public accountability, Public Trust and Public Participation in Public Organizations (Case Study: 22 Areas of Tehran city) (Persian)]. Journal of Management Research in Iran, 14 (3), 251-274. [Link]
Motahari, Z. S., & Rafeian, M. (2017). [An Explanation a Model for Enhancing Disaster Risk Management by Using Community-based Approach (CBDRM), Case Study: A Local Community in Tehran (Persian)]. Armanshahr Architecture & Urban Development journal, 9 (17), 389-401. [Link]
Nekoudari, M., & Yagoubi, N. M. (2011). [Investigation of Facilitating Factors of Knowledge Management (KM) in Disaster Management Organization (Persian)]. Public Management Researches, 4 (13), 95-119. [Link]
N’Guessan, S., Attiey, H. B., Ndiaye, S., Diarrassouba, M., McLain, G., & Shamamba, L., et al. (2019). Community-based surveillance: A pilot experiment in the Kabadougou-Bafing-Folon health region in Cote d’Ivoire. Journal of Interventional Epidemiology and Public Health, 2(1), 9-9. [DOI:10.37432/JIEPH.2019.2.3.20]
Nojavan, M., Salehi, E., Omidvar, B., & Faryadi, Sh. (2022). [The Study of Theoretical Approach of Natural Disaster Management in Iran using Meta-analysis (Persian)]. Journal of Environmental Science and Technology, 23 (11), 115-133. [DOI:10.30495/jest.2022.9657]
Noori, M., Miller, R., Kirchain, R., & Gregory, J. (2018). How much should be invested in hazard mitigation? Development of a streamlined hazard mitigation cost assessment framework. International Journal of Disaster Risk Reduction, 28, 578-584.[DOI:10.1016/j.ijdrr.2018.01.007]
Norouzi, A., & Farhadi, M. (2017). [Vulnerability Assessment and Strategic Planning for Crisis Management (Earthquake) in Rural Areas (C.S: Shahrekord City) (Persian)]. Journal of Emergency Management, 6 (1), 31-45. [Link]
Pourmosavi, S. M., Daraei, M., Firozpour, A. & Sadabadi, A. (2013). [Future Researching Approach for Formulating Disaster Management Overactive Strategy with Emphasis on Community-Based Approach (Persian)]. Journal of Disaster Prevention and Management Knowledge, 3 (1), 31-39. [Link]
Rabii, A. & Hoseini, S. (2014). [Crisis Management: Concepts, Models, and Planning Methods in Natural Disasters (Persian)]. Tehran: Tisa.[Link]
Rafieian, M., Rezaei, M. R., Asgari, A., Parhizkar, A., & Siavash, Sh. (2012). [Conceptual explanation of resilience and its indexing in community-based disaster management (CBDM) (Persian)]. Journal of Spatial Planning, 15 (4), 19-41. [Link]
Rafieian, M. & Motahhari, Z. (2012). [Designing Model for Study Approach of Community-based Disaster Risk Management Case Study DAVAM Plan (Community Emergency Response Volunteers) (Persian)]. Emergency Management (JOEM), 1 (1), 5-12. [Link]
Rahnama, M. R., & Razavi, M.M. (2012). [An Study of Sense of place Effect on Social Capital and Participation in Mashhad’s Neighborhoods (Persian)]. Fine Arts, 17 (2), 29-36. [DOI:10.22059/jfaup.2012.30157]
Ratnayake, R., Tammaro, M., Tiffany, A., Kongelf, A., Polonsky, J. A., & McClelland, A. (2020). People-centred surveillance: a narrative review of community-based surveillance among crisis-affected populations. The Lancet. Planetary Health, 4(10), e483–e495.[DOI:10.1016/S2542-5196(20)30221-7] [PMID]
Rezaei, M.R., Safarpour, M., & Kamandari, M. (2014). [Investigating and analyzing the compatibility of urban land use with communication arteries, case example: Hospitals in two metropolitan areas of Tabriz (Persian)]. Paper presented at: 6th National Conference on Urban Planing and Management with Emphasis on the Elements of Islamic City, Mashhd, Iran, 12 November, 2014. [Link]
Rokneddin Eftekhari, A., Sojasi Ghidari, H. & Einali, J. (2007). [New Attitude towards Rural Management with an Emphasis on Effective Institutions (Persian)]. Village and Development, 10 (2), 1-30. [Link]
Sager, T. (2006). The logic of critical communicative planning: Transaction cost alteration. Planning Theory, 5(3), 223-254. [DOI:10.1177/1473095206068629]
Salehinodez, A., Yaghoubi, N. M. & Keikha, A. (2021). [Designing a Model for Community-Based Disaster Management Using Meta-Synthesis Approach (Persian)]. Iranian Public Administration Studies (JIPAS), 4 (2), 71-102. [Link]
Sarabia, M., Kagi, A., Davison, A. G., Banwell, N., Montes, G., & Aebischer, Gh., et al. (2020). The challenges of impact evaluation: Attempting to measure the effectiveness of community-based disaster risk management. International Journal of Disaster Risk Reduction, 49, 101732. [DOI:10.1016/j.ijdrr.2020.101732]
Sharma, S., Kumar, V., & Saruchi. (2022). Community approach toward disaster resilience. In: S. Bhattacharyya, N. Mondal & K. B. Prakash (Eds.), Cognitive Data Science in Sustainable Computing (pp 125-161). Cambridge: Academic Press. [DOI:10.1016/B978-0-12-824038-0.00003-1]
Sojasi Ghidari, H., Sadeghloo, T., & Rayisi, E. (2014). [Measuring crisis management knowledge level between rural local administrator with emphasis on earthquake (Case study: Gosht County in Saravan province) (Persian)]. Journal of Rural Research, 5 (3), 541-564. [DOI:10.22059/jrur.2014.53180]
Teitz, M. (2007). Planning and the new institutionalisms. Amsterdam: Elsevier. [Link]
Tokakisa, V. Polychronioua, P. & Boustras, G. (2019). Crisis management in public administration: The three phases model for safety incidents. Safety Science, 113, 37-43. [DOI:10.1016/j.ssci.2018.11.013]
Yeo, J., Li, H., Shin, Y. A., & Haupt, B. (2017). Cultural approach to crisis management. In A. Farazmand, (Ed), Global Encyclopedia of Public Administration, Public Policy, and Governance. Cham: Springer. [DOI:10.1007/978-3-319-31816-5_794-1]