مقدمه
دانش جغرافیایی، محصول تفکر و استدلال فضایی درباره پدیدههای طبیعی و انسانی جهان است. در علوم جغرافیایی مفهوم فضا، پدیده حاصل از رابطه انسان و محیط و بنمایه اصلی این علم شناخته میشود. بهطورکلی فضا در مفهوم حقیقی بهمعنای حوزه مشخص جغرافیایی متشکل از یک یا چند مکان انسانساخت است که بر یک بستر طبیعی تأثیر پذیرفته است و حریم مشخص، وسعت، همگنی و ساختار مشخص و عینیت دارد. بنابراین به تناسب فعالیتهای انسانی و محیط طبیعی که فعالیتها بر بستر آن شکل میگیرند، فضاهای جغرافیایی متنوعی شکل میگیرد و مدیریت در این فضاها باید متناسب با شرایط حاکم بر همان فضاها باشد. سیستمهای سیاسی بسیط در کشورهایی که از تنوع جغرافیایی ـ انسانی برخوردارند با چالشها و مسائلی چون فقدان عدالت جغرافیایی، توزیع نامتناسب جمعیت و منابع، فقدان یکپارچگی و تجانس ساختاری و کارکردی فضا، مشارکت مقطعی و دولتمحور، بوروکراسی شدید، چالشهای ناحیهای و محلی، توسعه کند و ناپایدار، شبکه ارتباطی تمرکزگرا، بزرگ شدن کانون سیاسی کشور و کانونهای ناحیهای تحت تأثیر تمرکز سرمایه و پول و تمرکز نهادهای حکومتی در مرکز مواجه هستند. بخش عمدهای از این چالشها و مسائل، ناشی از مدیریت سیاسی نامتناسب و ناهمگون در فضاست (
حافظنیا و همکاران، 1392: 5).
آثار سوء ناشی از این نوع سیستم سیاسی مدیریت وقتی عمیقتر میشود که در یک فضای جغرافیایی خاص، مخاطره محیطی رخ دهد و سیستم مدیریت بدون توجه به شرایط جغرافیایی (انسانی ـ طبیعی) بهصورت بسیط متمرکز باشد. ایران بهلحاظ وضعیت جغرافیایی، شرایط آبوهوایی و ویژگیهای ژئوپلتیک در زمره کشورهای بلاخیز دنیا به شمار میآید و در طول تاریخ شاهد حوادث و سوانح بسیاری بوده است. قاره آسیا از نظر شیوع حوادث و بلایای طبیعی رتبه اول را در دنیا دارد و ایران پس از هند، بنگلادش و چین چهارمین کشور آسیا و ششمین کشور دنیا از نظر کثرت وقوع بلایاست. در عین حال سهم ایران از پدیدههای نامطلوب طبیعی 6 درصد از کل بلایای طبیعی رخداده در سطح جهان است. به همین دلیل سازمان ملل متحد، ایران را در زمره 10 کشور نخست بلاخیز جهان قرار داده است. از مجموع 40 بلای طبیعی شناختهشده، امکان وقوع 31 نوع آن در ایران وجود دارد (
جهانگیری، 1389).
باتوجهبه اینکه ایران از تنوع جغرافیایی زیادی برخوردار است و یکی از کشورهایی است که همواره در معرض بلای طبیعی قرار دارد، ولی سیستم بسیط متمرکز حاکم بر آن در کنترل بحرانها ناکارآمد عمل کرده است. مدیریت بحران مقولهای چندسطحی است و دامنه آن از فراملی تا فروملی و منطقهای و محلی متغیر است. ازاینرو در سطوح ملی و پایینتر، سازمانهای استانی و محلی متولی آن هستند. تلاش این سازمانها همواره موجب کاهش اثرات بحران بر زیستگاه و حیات انسانها، آمادگی برای مواجهه با بحران و درنهایت مدیریت آن با انجام فعالیتهای حین وقوع بحران و پس از آن میشود (
رفیعی و سیفایی، 1389). دو رهیافت اساسی در زمینه مدیریت بحران وجود دارد که عبارتاند از: رهیافت تکمرکز که مبتنی بر تمرکز مدیریت و پاسخ به بحران در قالب قدرتی واحد است و رهیافت چندمرکز که مبتنی بر تعامل میان مدیران و نکو داشتن رقابت بهمانند ابزاری برای حصول اطمینان از بازداری و تعدیل مناسب علیه تمرکز بالقوه قدرت تصمیمگیری است (
زندمقدم و قاجاری، 1398: 410).
ازاینرو میبایست متناسب با بافت اجتماعی و ساختار سیاسی حاکم بر هر جامعه یک رویکرد مطلوب مدنظر قرار گیرد. متأخرترین رویکرد و درواقع تکاملیافتهترین رویکرد به مدیریت بحران، رویکرد مدیریت یکپارچه و فرایندی است. در کشور ما مدیریت بحران بهتبع ساختار سیاسی کشور بهصورت بسیط متمرکز و بخشی است و بههنگام بروز بحرانهای مختلف، مشکلات متعددی برای مردم بحراندیده ایجاد میشود. به عبارت دیگر، ساختار مدیریت بحران ایران بهصورت یکپارچه نیست و این موضوع بهخصوص در زلزله سال 1396 در استان کرمانشاه بهوضوح دیده شد. چندین نهاد و سازمان دولتی، نیمهدولتی، امنیتی و نظامی، مردمنهاد و حتی برخی اشخاص سیاسی و ورزشی نیز بهصورت مستقل وارد عرصه شدند و هیچ گونه مدیریت واحدی برای کاهش مشکلات مردم وجود نداشت. در کنار مدیریت بسیط متمرکز و بخشی، ساختار جغرافیایی منطقه نیز بر تشدید بحران میافزود.به عبارتی دیگر، هر سکونتگاهی (روستایی و شهری) در یک بستر طبیعی (دما، بارش، ارتفاع، اقلیم و غیره) شکل میگیرد و توسعه پیدا میکند که این بستر طبیعی بهعنوان پیشزمینه اصلی نقش مهمی در کنترل یا تشدید بحران بههنگام بروز مخاطرات طبیعی دارد.
از طرف دیگر نیز نظام و ساختار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره حاکم بر جوامع نیز بهعنوان رکن دیگر، فضاهای سکونتگاهی را متأثر میکنند. بنابراین وجود زمینههای طبیعی و عوامل انسانی در کنار ساختار مدیریتی بسیط متمرکز و بخشی موجب شد مدیریت بحران در این منطقه با پیچیدگیهای خاصی روبهرو شود. به عبارت دیگر، وجود اقلیم سرد و کوهستانی، بارش برف سنگین در برخی از گردنهها، صعبالعبور بودن بخشی از مناطق شهرستان بهدلیل قرارگیری در نیمه غربی سلسلهجبال زاگرس، شبکههای ارتباطی ضعیف و عدم رعایت ابتداییترین نکات ایمنی در ساختوسازهای شهری و روستایی، ضعف بنیه اقتصادی ساکنین، نبود فرهنگ و آموزش لازم و کافی برای مقابله با مخاطرات طبیعی، عدم هماهنگی سازمانها در خدماترسانی و غیره موجب شدند کنترل و مدیریت بحران در این منطقه دچار مشکل اساسی شود.
باتوجهبه تشریح مسئله، هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی آسیبهای فضایی مدیریت بحران زلزله در شهرستان ثلاث باباجانی و ارائه راهکار برای اصلاح و بهبود فضای جغرافیایی محدوده موردمطالعه است و در همین راستا سؤال پژوهش نیز به شرح ذیل است:
«آسیبهای فضایی مدیریت بحران زلزله در محدوده این پژوهش کداماند و چگونه میتوان نسبت به بهبود آنها و مدیریت بحران کارآمد و اثربخش در محدوده موردمطالعه اقدام کرد؟»
چارچوب نظری
مدیریت مخاطرات و بحران
بحران رویدادی است که تهدیدی جدی برای ساختار اساسی یا ارزشها و هنجارهای اساسی یک سیستم ایجاد میکند و تحت فشارهای زمانی و شرایط بسیار نامطمئن، اتخاذ تصمیمهای حیاتی را ضروری میسازد. در طول چنین رویدادهایی، مدیران دولتی باید از عدم قطعیتهای موجود در محیط عملیاتی خود آگاه بوده و بهدنبال کاهش یا مدیریت آن باشند (
هاسه، 2023). در حال حاضر تمام جهان با بحرانهای مختلف زیستمحیطی مواجه است که آسیبهای جدی به جامعه بشری وارد کردهاند. مدیریت بحران زیستمحیطی جهت مقابله با بحرانهای زیستمحیطی بسیار مهم است (
دای و همکاران، 2020). درمورد مدیریت بحران تعاریف مختلفی ارائه شده است. مدیریت بحران، علم و هنر برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری بهصورت یکپارچه، جامع و هماهنگ است که با بهرهگیری از ابزارهای در اختیار، تلاش میکند خطرات ناشی از بحرانهای مختلف را براساس مراحل مختلف بحران کنترل کند (
ویک و همکاران، 1999).
مدیریت بحران را همچنین میتوان برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی، کنترل و پشتیبانی تعریف کرد. بر این اساس، امروزه یکی از اهداف اصلی علم مدیریت بحران تبیین صحیح کاربرد اصول علم مدیریت بحران در سوانح طبیعی و انسانی است. در مدیریت بحران، خطرات بالقوه و منابع موجود مورد ارزیابی قرار گرفته و کوشش میشود با برنامهریزیهای کارشناسانه بین منابع و تواناییهای موجود و همچنین خطرات احتمالی، موازنه برقرار شود تا با استفاده از منابع موجود بتوان بحران را کنترل کرد. بحران از هر نوع که باشد، آثار فراوانی بر جامعه خواهد داشت (
کلیر و وادوک، 2007).
بحرانها از لحاظ ماهیت، بزرگی و شدت متفاوتاند، اما تمامی آنها عواقبی به بار میآورند که میتوانند تواناییهای عملکردی سازمانهای درگیر را مختل سازند. مدیریت یک بحران کار دشواری است و میتواند بسیار مأیوسکننده باشد. اما بزرگترین اشتباه این است که تصور کنید جامعه ما از بحران مصون خواهد ماند و همواره باید به خاطر داشت که هیچ بحرانی دقیقاً مشابه بحرانهای دیگر نیست، ولی با این وجود، تشابهات قابلتوجهی بین آنها وجود دارد که کشف و درک این تشابهات، کلیدی جهت برنامهریزی برای مقابله با بحران و تخفیف اثرات سوء آن خواهد بود (
ویک و همکاران،2009).
قسمتی از مدیریت بحران به پیشبینی و پیشگیری از وقوع بحران مرتبط بوده و قبل از وقوع رویداد مطرح است. قسمتی دیگر به بحرانهای جاری و حلوفصل آنها مربوط میشود. مدیریت بحران نظامی پویاست که با هدف کاهش احتمال وقوع بحران و کمیتهسازی آثار و صدمات مربوط به آن و همچنین بازگرداندن سیستم به وضعیت عادی و معمولی طراحی شده است (
کلیر و وادوک، 2007). در زمینه مدیریت بحران باتوجهبه تعاریف متفاوتی که از آن ارائه شده، آنچه بسیاری از اندیشمندان روی آن اجماع دارند، وظیفه مدیریت بحران، کنترل بحران در زمان کوتاه با استفاده از بهترین اصول و روشها و ... است. در یک جمعبندی کلی، مدیریت بحران ناظر بر 5 مقوله سازماندهی، ارتباطات، تصمیمگیری، شناخت عوامل بحران و طراحی استوار است (
ویک و همکاران، 2006).
عوامل فضایی در مدیریت مخاطرات و بحران
توانمندیهای محیطی، بستر الگوهای استقرار سکونتگاههای انسانی را در فضاهای جغرافیایی فراهم میآورند و ساختار فضایی هر مکان تجلی کنش متقابل بین انسان و محیط اطراف آن است (
کوآستا و همکاران، 1977 ). بنابراین ارزیابی توانهای محیطی بهعنوان یکی از ابعاد توسعه پایدار، ازجمله مهمترین مسائلی است که در تمام برنامههای توسعه ناحیهای اعم از شهری و روستایی موردتوجه و تأکید است، بهگونهای که هر بحث جدیدی درباره توسعه بدون توجه به مفهوم پایداری، ناتمام تلقی میشود (
بدری و قنبری، 1386).
بنابراین عوارض و پدیدههای طبیعی در مکانگزینی، پراکنش حوزه نفوذ، توسعه فیزیکی، ارتباطات و ظاهر سکونتگاههای انسانی تأثیر زیادی دارند (
سلطانی و عقیلیزاده؛ 1380). البته در ایجاد، شکلگیری و پراکنش جمعیت و سکونتگاههای انسانی بهطور قطع نمیتوان تنها یک عامل را اصل دانست، بلکه عوامل مختلف در یک ارتباط متقابل باعث پیدایش نوعی الگوی توزیع و استقرار سکونتگاهها و جمعیت در پهنه فضا میشوند، اگرچه ممکن است تأثیر یک عامل در میان عوامل مختلف مشهودتر باشد (
رحمانی، 1383).
بنابراین مخاطرات بهطور مستقیم با سکونتگاههای بدون برنامهریزی ارتباط دارند و همراه با مواردی نظیر مکانیابی نادرست سکونتگاهها، استقرار سکونتگاهها در حوالی حریم گسل و سیلاب در موقع بروز حادثه طبیعی به تلفات جانی و خسارت مالی گسترده منجر خواهند شد. بر این اساس، سکونتگاههای روستایی بهدلیل نارسایی زیرساختهای ضروری از سطح آسیبپذیری بالایی نسبت به سکونتگاههای شهری در برابر مخاطرات برخوردارند. بنابراین همانطور که بیان شد عوامل فضایی ازجمله پراکنش سکونتگاهی، شبکه حملونقل، عوارض طبیعی و ... در فرایند مدیریت بحران (قبل، حین و بعد از بحران) تأثیر دارند و بهمنظور مدیریت بحران اثربخش و کارآمد ضرورت دارد که این عوامل فضایی در کانون توجه سیاستگذاری و برنامهریزی مقابله با بحران قرار گیرند.
مدل مفهومی پژوهش در
تصویر شماره 1 نشان داده شده است.
همچنین در
تصویر شماره 2 برخی از عوامل طبیعی مؤثر در شکلگیری و توسعه سکونتگاههای انسانی ارائه شدهاند.
روش
محدوده موردمطالعه
محدوده موردمطالعه پژوهش حاضر سکونتگاههای روستایی و شهری شهرستان ثلاث باباجانی است. شهرستان ثلاث باباجانی با مساحت 1416 کیلومتر مربع دارای 76 کیلومتر مرز مشترک با کشور عراق است و در موقعیت 45 درجه و 38 دقیقه طول شرقی و 34 درجه و 34 دقیقه عرض شمالی در غرب و شمال غربی استان کرمانشاه واقع شده است. این شهرستان از شمال به شهرستان جوانرود، از جنوب به شهرستانهای دالاهو و سرپلذهاب، از شرق به شهرستان کرمانشاه و از غرب به اقلیم کردستان عراق محدود شده است (
مطالعات آمایش استان کرمانشاه، 1396). این شهرستان شامل 3 شهر تازهآباد، میرآباد و ازگله است و 5 دهستان (زمکان جنوبی، زمکان شمالی، دشت حر، خانهشور، و ازگله)، 161روستای دارای سکنه و 42 روستای خالی از سکنه دارد. جمعیت این شهرستان براساس نتایج آمار سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1395، 35219 نفر است (
مرکز آمار ایران؛ 1395).
در ساعت ۲۱ و ۴۸ دقیقه (به وقت محلی) در روز ۲۱ آبان سال ۱۳۹۶ هجری شمسی، مطابق با ساعت ۱۸ و ۱۸ دقیقه (به وقت جهانی) روز ۱۲ نوامبر ۲۰۱۷ میلادی زمینلرزهای با بزرگای گشتاوری 7/3 در فاصله ۱۰ کیلومتری ازگله و حدود ۳۷ کیلومتری شمال غرب شهرستان سرپلذهاب از استان کرمانشاه، واقع در مرز ایران و عراق به وقوع پیوست. آسیبهای ناشی از این زلزله، مسائل و مشکلات زیادی برای شهروندان ایجاد کرد که بخشی از این آسیبها بهدلیل عوامل فضایی ازجمله شیب، ارتفاع، شبکه حملونقل و ... بود (
تصویر شماره 3).
مواد و روش
روش پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی بوده و از لحاظ هدف کاربردی عملی است. گردآوری دادهها به دو روش اسنادی و پیمایشی انجام شده است؛ به این نحو که برای استخراج شاخصهای مدیریت بحران زلزله و تدوین مبانی نظری از روش اسنادی و ابزار فیشبرداری و برای سنجش شاخصهای پژوهش در محدوده موردمطالعه از شیوه پیمایشی و ابزار پرسشنامه محققساخت بهره گرفته شده است. جامعه آماری، ساکنان و شهروندان ثلاث باباجانی شامل 35219 نفر و 9270 خانوار هستند. براساس فرمول کوکران، حجم نمونه پژوهش باتوجهبه تعداد ساکنان شهرستان، 380 نفر در نظر گرفته شده و تعداد 4 نفر به حجم نمونه اضافه شده است و مجموعاً جامعه نمونه 384 نفر است. از آزمونهای آماری تی تکنمونهای مستقل جهت بررسی میانگین ابعاد مدیریت بحران زلزله و همچنین از آزمون کروسکالوالیس برای رتبهبندی مؤلفههای پژوهش استفاده شد. لازم به ذکر است که برای رتبهبندی مؤلفهها، دادههای بهدستآمده از پرسشنامه (درصد پاسخگویی) ملاک عمل بوده است. برای وزنگذاری نیز باتوجهبه طیف لیکرت، بیشترین امتیاز مربوط به گزینه خیلی زیاد و کمترین امتیاز نیز مربوط به گزینه خیلی کم بود. جهت بررسی قابلیت اعتماد پرسشنامه یا میزان پایایی آن از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده است. در ادامه نیز برای نشان دادن پراکندگی فضایی وضعیت آسیبهای مدیریت بحران در شهرستان ثلاث باباجانی از آمار فضایی در محیط نرمافزار GIS نسخه 10/8 و روش درونیابی وزندهی معکوس فاصله استفاده شد. همچنین در بخش دوم مقاله، دادهها و اطلاعات مربوط به شاخصهای ارتفاع، شیب زمین، شبکه حملونقل و پراکنش سکونتها و تراکم جمعیت با استفاده از نرمافزار GIS نسخه 10/8 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها
ارزیابی مدیریت بحران براساس نظر شهروندان
مدیریت بحران شامل 4 مرحله پیشگیری، آمادگی، مقابله و بازیابی و بازتوانی است. برای سنجش عملکرد مدیریت بحران در 4 مرحله فوق از پرسشنامه محققساخته استفاده شد. نتایج نشان داد مدیریت بحران در بازه زمانی محدوده موردمطالعه شرایط مطلوبی نداشته است و در هر 4 مرحله ضعیف عمل کرده است (
تصویر شماره 4).
نقش عوامل فضایی در مدیریت بحران زلزله شهرستان ثلاث باباجانی
در این بخش از پژوهش جهت بررسی نقش عوامل فضایی در بروز آسیبهای فضایی مدیریت بحران از شاخصهای ارتفاع، شیب زمین، شبکه حملونقل و پراکنش سکونتها و تراکم جمعیت استفاده شد. در ادامه، به بررسی نقش هر کدام از این عوامل پرداخته میشود.
تحلیل نقش ارتفاع در مدیریت بحران
عامل ارتفاع بهعنوان یکی از شاخصهای محیطی نقش مهمی در مدیریت بحران دارد. عامل ارتفاع رابطه معنیداری با دسترسی سکونتگاههای انسانی به هم و به گرههای مدیریتی دارد. به عبارت دیگر، هر جا که وضعیت ارتفاع در شرایط مطلوبتری قرار بگیرد امکان دسترسی نیز افزایش پیدا میکند. در مقابل نیز هر چقدر ارتفاع از مطلوبیت فاصله بگیرد و شرایط به سمت صعبالعبوری پیش برود، امکان دسترسی نیز محدود میشود. شهرستان ثلاث باباجانی هرچند که از پیک ارتفاعی زاگرس تا حدودی فاصله گرفته است، اما شرایط ارتفاعی سکونتگاههای غرب آن ازجمله دهستان زمکان شمالی و تا حدودی زمکان جنوبی وضعیت نامطلوبی را نشان میدهد. بهطورکلی هرچه از سمت شرق شهرستان به سمت غرب آن حرکت شود وضعیت ارتفاعی مطلوبتر است. همان گونه که گفته شد، عامل ارتفاع بهدلیل رابطهای که با سایر مؤلفههای طبیعی و انسانی ازجمله راههای دسترسی، تراکم سکونتگاههای انسانی، خدماترسانی، ارتباط با سایر سکونتگاه و ... دارد، میتواند نقش بسزایی در مدیریت بحران داشته باشد. یافتهها نشان میدهند بخش مرکزی شهرستان ثلاث باباجانی بهلحاظ مدیریتی شرایط مطلوبی دارد. در همین راستا وضعیت مطلوبیت ارتفاع نیز در همین محدوده مطلوب به نظر میرسد. نتایج رگرسیون وزنی نشان میدهد همبستگی بیش از 40 درصد بین ارتفاع و مدیریت بحران وجود دارد (
تصویر شماره 5 و
تصویر شماره 6).
تحلیل نقش شیب در مدیریت بحران
شیب که بهشدت متأثر از وضعیت ارتفاعی است نیز نقش مهمی در مدیریت بحران دارد؛ چراکه امکان استقرار خدمات در مواقع بحرانی یا دسترسی سریع به مراکزی که خسارت زیادی دیده است، رابطه نزدیکی با شیب منطقه دارد. به عبارت دیگر، در مناطقی که شیب زمین بسیار زیاد است، امکان خدماترسانی و مدیریت بهتر بحران، محدودتر است. در شهرستان ثلاث باباجانی نیز بهتبع شرایط کوهستانی در حد فاصل دو دهستان زمکان شمالی و جنوبی، شیب زمین بسیار زیاد است و به همین منوال نیز مدیریت بحران نیز ضعیف عمل کرده است. بهطورکلی باتوجهبه نقشه بهدستآمده، ارتباط و همبستگی بین شیب زمین و مطلوبیت مدیریت بحران برابر با 40 درصد است که بیشترین همبستگی نیز در سکونتگاههای واقع در دشت حر است. ازجمله این سکونتگاهها میتوان به روستای قلقله اشاره کرد. این روستا شیب بسیار مطلوبی دارد و در همین راستا بهلحاظ مدیریتی نیز شرایط بهتری را نشان میدهد (
تصویر شماره 7 و
تصویر شماره 8).
تحلیل نقش حملونقل در مدیریت بحران
شهرستان ثلاث باباجانی بهدلیل قرارگیری در دامنه غربی زاگرس بهلحاظ توپوگرافی در برخی از دهستانها بسیار ناهموار است. از همین رو خطوط اصلی حملونقل در این شهرستان محدود است. از طرف دیگر، محرومیت شهرستان و استان نیز مزید بر علت شده است. باید گفت مهمترین عامل در مدیریت بحران سیستم دسترسی و حملونقل است، چراکه بدون این عامل، امدادرسانی و بهطورکلی مدیریت بحران با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد. در شهرستان ثلاث باباجانی برخی از سکونتگاههای روستایی واقع در جنوب دهستان خانهشور دسترسی بسیار ضعیفی به راههای اصلی دارند. در مقابل، دهستان دشت حر بیشترین دسترسی را به سیستم حملونقل دارد. نتایج نشان میدهد در دهستان دشت حر بیشترین همبستگی بین دسترسی به راههای اصلی و مدیریت بحران وجود دارد (این میزان برابر با 90 درصد است). علاوه بر این، در قسمتهای زیادی از دهستان خانهشور نیز شرایط به همین منوال است (
تصویر شماره 9 و
تصویر شماره 10).
تحلیل نقش پراکنش سکونتگاههای انسانی در مدیریت بحران
توزیع مکانی جمعیت در شهرستان ثلاث باباجانی نشان میدهد 37 درصد جمعیت، شهری و 63 درصد جمعیت، روستایی هستند. پراکنش مکانی سکونتگاههای روستایی و شهری در گستره شهرستان ثلاث باباجانی نشان میدهد تمرکز و تراکم سکونتگاهها در قسمت شرقی شهرستان است؛ بهنحویکه دهستان زمکان جنوبی با دشت حر بیش از 40 درصد از تعداد کل سکونتگاهها را به خود اختصاص دادهاند. این در حالی است که 30 درصد مساحت کل شهرستان را به خود اختصاص دادهاند. در طرف مقابل نیز دهستان ازگله با 25 درصد از مساحت شهرستان تنها 13 درصد از سکونتگاهها را در خود جای داده است. نتایج نشان میدهد در دهستانهای زمکان جنوبی و دشت حر بیشترین همبستگی بین پراکنش سکونتگاههای شهری و روستایی و مدیریت بحران وجود دارد (این میزان برابر با 75 درصد است) (
تصویر شماره 11 و
تصویر شماره 12).
تحلیل نقش تراکم جمعیت سکونتگاههای انسانی در مدیریت بحران
تراکم جمعیت در شهرستان ثلاث باباجانی برابر با 25 نفر در هر کیلومتر مربع است. بهلحاظ تعداد و بعد خانوار نیز این شهرستان 9270 خانوار با بعد (میانگین) 4/37 نفر در هر خانوار دارد. مطابق با نقشه تراکم جمعیت باید گفت بیشترین و پرتراکمترین محدودههای شهرستان ثلاثباباجانی در بخشهای مرکزی دهستان دشت حر هستند که میتوان روستاهای زیارت تمرخان و قلقله را نام برد که بیش از سایر سکونتگاههای روستایی جمعیت دارند. علاوه بر این، میتوان قسمت شمالی دهستان خانهشور ازجمله سکونتگاههای روستایی شیخ سله با بیش از 1500 نفر جمعیت را نام برد. با همپوشانی نقشه وضعیت مدیریت بحران و نقشه تراکم جمعیت شهرستان ثلاث باباجانی باید گفت همپوشانی زیادی بین تراکم جمعیتی و وضعیت مطلوب مدیریت بحران وجود دارد. بهطورکلی نتایج نشان میدهد در دهستان دشت حر بیشترین همبستگی بین دسترسی به راههای اصلی و مدیریت بحران وجود دارد (این میزان برابر با 80 درصد است). علاوه بر این، در قسمتهای زیادی از دهستان خانهشور نیز شرایط به همین منوال است (
تصویر شماره 13 و
تصویر شماره 14).
بحث
بحران ناشی از سوانح طبیعی در طول تاریخ همواره زندگی انسانها را با مشکلات عدیدهای مواجه کرده است. با افزایش دانش، انسان بهمرور راههای مقابله با بحران را فرا گرفت و بهعبارتی توانست بحرانها را بهصورت نسبی مدیریت کند و آثار ناشی از حوادث و سوانح طبیعی را به حداقل ممکن برساند. با این وصف تا کنون انسان نتوانسته است بهطور کامل آمادگی لازم را جهت مقابله با بحرانها داشته باشد و خسارتهای جانی و مالی ناشی از بحران نیز هنوز بسیار زیاد است. پژوهشهایی در زمینه علت ضعفهای مدیریت بحران انجام شده است؛ بهعنوانمثال
سنجرینیا (1400) در بررسی مدیریت بحران زلزله با تأکید بر زلزله سرپلذهاب نشان داد بهرغم وجود نقاط قوت قابلتوجه در مواجهه با مدیریت بحران زلزله سرپلذهاب، لیکن به نظر میرسد بهتر است تا یک مرکز فرماندهی واحد، مدیریت بحران این گونه حوادث را بر عهده بگیرد، زیرا بحرانها و سوانح دارای ابعاد بسیار پیچیدهای هستند و مقابله با آنها از عهده یک سازمان واحد خارج است.
احمدی و منوچهری (1399) با سنجش وضعیت و تحلیل عوامل مؤثر بر مطلوبیت مدیریت بحران مخاطرات طبیعی در شهرستان قائنات نشان دادند ضعف در برنامهریزی، اجرا و نظارت مدیریت بحران شهرستان، نارساییهای اجتماعی، ضعف در قانونگذاری و سیاستگذاری و ضعف در آموزش و مهارتهای عملی که همگی ناشی از ساختار سیاسی متمرکز و بخشی هستند موجب نارضایتی مردم از مدیریت بحران شده است. بدینترتیب مطالعات مشابهی که توسط دیگر محققان درباره مدیریت بحران در مناطق مختلف ایران انجام شده بر نقش تمرکزگرایی و عدم مدیریت یکپارچه در کشور تأکید کردهاند.
نتایج پژوهش حاضر ضمن تأیید این موضوع نشان داد حوزههای چهارگانه مدیریت بحران در برابر مخاطره در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. کمترین میانگین بهدستآمده مربوط به حوزه پیشگیری بوده که برابر با 2/057 است و بیشترین آن نیز مربوط به بعد آمادگی با میانگین 2/514 است. بهلحاظ مکانی نیز بالاترین و پایینترین میانگینها در هر 5 دهستان به یکدیگر نزدیک بوده و از الگوی واحدی پیروی میکنند. در کل باید اذعان کرد که بهدلیل سلطه مدیریت متمرکز، بینظمی و عدم برنامهریزی در همه مراحل مدیریت بحران در بالاترین حد خود قرار دارد. بهطورکلی با دور شدن از مرکز شهرستان به سمت حاشیه بهخصوص به سمت مرزهای جنوب غربی و شمالی شهرستان، شاخصهای مدیریت بحران وضعیت بدتری را نشان میدهند. این موضوع نشان میدهد بهتبع ساختار سیاسی متمرکز کشور و منطقه، فعالیتها و خدمات در بخش مدیریت بحران نیز بهصورت متمرکز ارائه میشوند.
به این ترتیب، بر پایه نتایج حاصل از این پژوهش میتوان گفت: «مادام که یک نظم سکونتگاهی نتواند مسئله مدیریت بحران در حوزههای مختلف پیشگیری، آمادگی، مقابله و بازسازی و بازتوانی را حل کند، همچنان تحت الزامات مدیریت بخشی باید شکاف بین نقاط سکونتگاهی و عدم مدیریت یکپارچه را تجربه و تحمل کند. بدیهی است تا هنگامیکه زمینهها، فرایندها و سازوکارهای فرادست ملی و منطقهای تمرکزگرا اصلاح نشوند، مدیریت در مقیاس ملی، منطقهای و محلی به تعادل و توازن پایدار نخواهد رسید. در راستای نتایج بهدستآمده مشخص شد برای مدیریت بهینه بحران در شهرستان ثلاث باباجانی در مواقعی که زلزله رخ میدهد میبایست برخی کاستیها از بین برود و برای ارتقای شاخصهای مدیریت بحران نیز پیشنهادهایی ارائه شود.
علاوهبراین، نتایج پژوهش نشان داد عوامل شیب، ارتفاع، شبکه حملونقل، پراکنش سکونتگاههای انسانی و تراکم جمعیت در سکونتگاههای انسانی نیز در مدیریت بحران تأثیرگذار هستند. به عبارتی دیگر، در مناطقی که صعبالعبور هستند یا شبکه حملونقل مناسب ندارند یا سکونتگاهها بهصورت نامنظم رشد کردهاند، مدیریت بحران ضعیف عمل کرده است.
نتیجهگیری
در راستای نتایج بهدستآمده مشخص شد مدیریت بحران در هر محیط جغرافیایی متفاوت است و برای مدیریت بهینه بحران در شهرستان ثلاث باباجانی باید عوامل فضایی از جمله شیب، ارتفاع، شبکه حملونقل، پراکنش سکونتگاههای انسانی و تراکم جمعیت سکونتگاهها موردتوجه قرار گیرد و برای ارتقای شاخصهای مدیریت بحران نیز پیشنهادهایی ارائه شود.
پیشنهادها
پیشنهادهای پژوهش حاضر به شرح زیر است:
- برنامهریزی مناسب در راستای آمایش مطلوب سکونتگاههای انسانی شهرستان ثلاث باباجانی بهمنظور متعادل کردن پراکنش فضایی جمعیت
- تدوین برنامه مناسب برای طبقهبندی و ساختار سلسلهمراتبی سکونتگاههای انسانی شهرستان ثلاث باباجانی در راستای متعادل کردن پراکنش فضایی سکونتگاههای شهری و روستایی
- توسعه مدیریت غیرمتمرکز و یکپارچه در شهرستان ثلاث باباجانی جهت کارایی و اثربخشی مدیریت بحران
- توسعه سیستم حملونقل متناسب با وضعیت توپوگرافی و طبیعت خشن شهرستان ثلاث باباجانی
- در نظر گرفتن عامل محیطی و انسانی شهرستان ثلاث باباجانی در تصمیمسازی و تصمیمگیریهای سیاستی و مدیریتی
باید مجدداً خاطرنشان کرد که هیچ بحرانی دقیقاً مشابه بحرانهای دیگر نیست. با این وجود تشابهات قابلتوجهی بین آنها وجود دارد که کشف و درک این تشابهات، کلیدی جهت برنامهریزی برای مقابله با بحران و کاهش اثرات سوء آن خواهد بود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در این مقاله، اصول اخلاقی کاملاً رعایت شده است.
حامی مالی
این تحقیق هیچ کمک مالی از سازمانهای تأمین مالی در بخشهای عمومی، تجاری یا غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت داشتند.
تعارض منافع
بنابر اعلام نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.